Fin octobre, début novembre [Persian translation]
Fin octobre, début novembre [Persian translation]
اواخر اکتبره؛ اوایل نوامبر(پاییز شده)
آسمان صورتی و ارغوانیه
تنها، میان چمعیت مونترآل
راه میرم و می دوم توی مونت رویال
درختها لباسشونو از دست دادن
پرنده های آبی لانه هاشون رو ترک می کنن
راه خاکیه، اما هموار
عشق من، دلم برات تنگ شده
اواخر اکتبره؛ اوایل نوامبر(پاییزه)
و توی این تعادل و اعتدال دستهای من دنبال تو میگرده
یک یکشنبه (آخر هفته) زیبا در سن لوران
همه عطر و بو ها به مشام میرسن
زبانها یه هرج و مرج قشنگی دارن(زبانهای مختلفی صحبت میشه اینجا)
دور از برج بابل
اما صدای توئه که من دوست دارم بشنوم
عشق من، دلم برات تنگ شده
اواخر اکتبره؛ اوایل نوامبر
شهر من در نبود تو به خواب میره
به من بگو کی برمیگردی؟
خندیدن بدون تو ارزشی نداره، وقت تلف کردنه
ستاره سهیل شدی
بوی تو رو توی اتاقم نگه میدارم
عشق من، دلم برات تنگ شده
اواخر اکتبره؛ اوایل نوامبر
روز کوتاهه و شب سنگین
شهر به رنگ زرد و قرمز در اومده
باد می وزه و رنگها رو پخششون میکنه
پاییز غمگینه و سقف آسمون کوتاهه
تمومش کن و به من برگرد
عقده ای که در دلم دارم بازکن(خلأی که دارم با حضورت پر کن)
عشق من، دلم برات تنگ شده
پاراگراف اخر تکرار پاراگراف اوله
- Artist:Isabelle Boulay
- Album:Les grands espaces (2011)