Moonlight Shadow [Persian translation]
Moonlight Shadow [Persian translation]
اخرین باری که اونو دید
با سایه ای مهتابی دور شد
با نگرانی و هشدار رفت
با سایه ای مهتابی دور شد
جمعه شب گذشته در رود گم شد
خیلی دور ان طرف رود
در جنگی سخت اسیر شد
و اون دختر نمیدونست چطور تحمل کنه
درختایی که بعداز ظهرا نجوا سر میدن
با سایه ای مهتابی دور شدن
اوازی از غم و اندوه خوندن و
با سایه ای مهتابی دور شدن
تموم اونچه که اون دختر دید شبحی از یه اسلحه بود
خیلی دور اونطرف رود
مردی که میدوید شیش بار به اون مرد شلیک کرد
و اون دختر نمیدونست چطور باید تاب بیاره
من میمونم
دعا میخونم
یه وقتی خیلی دور تو بهشت میبینمت
میمونم
دعا میخونم
یه روزی تو بهشت میبینمت
ساعت چهار صبح
با سایه ای مهتابی دور شد
من شکل خیالتو نگاه میکردم
با سایه ای مهتابی دور شد
ستاره ها آروم تو شب نقره ای تکون میخورن
خیلی دور اون طرف رود
امشب میای باهام حرف بزنی؟
ولی او نمیدونست چجوری تحمل کنه
من میمونم
دعا میخونم
یه وفتی خیلی دور تو بهشت میبینمت
میمونم
دعا میخونم
یه روزی تو بهشت میبینمت
خیلی دور اون طرف رود
میون صد و پنج نفر گیر افتاد
شب سنگینی بود اما هوای زنده ای بود
اما اون دختر نمیدونست چطور تحمل کنه
با یه سایه مهتابی دور شد
...
- Artist:Mike Oldfield
- Album:Crises (1983)