Kupa Kızı ve Sinek Valesi [Persian translation]
Kupa Kızı ve Sinek Valesi [Persian translation]
تو یه فال پاسور،واسه هم درومده بودیم
اون بی بی دل زیبا بود
ولی من سرباز گشنیز بودم
نیمه شب اون پنجشنبه روی پل باهاش روبرو شدم
گفتم گریه نکن
وقتی داشت از کنار نرده ها پایین میومد گریش گرفت
گفتم موهات خیس شدن یا اینکه زندگی خیس و آبکیه؟
واسه تو همیشه ابرها با خودشون بارون میارن؟
چشمات همینجوری به یه جا خیره شده یا از سوالا خسته شدی؟
اصلا این پاییز رو از نظرت نمی گذرونی؟
یه دونه ی برف شو،بشین سر زبونم
یه دونه ی برف شو،تو دهنم آب شو
خیس بود ،لباساشو درآورد.تن من رو لمس کرد
رو پوست یه کم زمخت تنم،سلول های زنده ام رو پیدا کرد
خوشحال بودم و اون خوابش برد،وقتی کنارم
لخت بود و داشت اسم کسایی که نمی شناختم رو هذیون می گفت
بغلش کردم
تو خوابم مغرور بودم،میگفتم:من از اول میدونستم
نگو باید فال های پاسور رو باور داشت
بیدار شدم،خیره شدم به انگشت خیالی
:که روی شیشه ی پنجره یه نوشته جا گذاشت
خداحافظ
- Artist:Teoman
- Album:Teoman (1996)