Vincent [Starry Starry Night] [Persian translation]
Vincent [Starry Starry Night] [Persian translation]
شب پرستاره
روی بومت رنگ آبی و خاکستری بکش
تو یه روز تابستونی حواست رو خوب جمع کن
با چشمانی که تاریکی روح من رو می تونن ببینن
سایه های روی تپه ها
درخت ها و نرگس های زرد رو بکش
نسیم و سوز زمستان رو رنگ کن روی زمین های برفی از جنس کتون
حالا می فهمم
وقتی که سعی کردی بهم بگی
که چقدر به خاطر فکرهات اذیت شدی
جقدر تلاش کردی آزادشون کنی
بهت گوش نمی دادن، نمی دونستن چطوری این کارو بکنن
شاید الان گوش کنن
شب پر ستاره
گل های شعله ور و درخشان
ابرها که دارن تو یه مه بنفش می چرخن
با انعکاس چشم های روشن و آبی وینسنت
رنگ هایی که رنگ عوض می کنن
زمین های سرشار از دانه ی کهربا در صبح
صورت های باد خورده و چین خورده از درد
زیر دست های پرمهر نقاش آروم گرفتن
حالا می فهمم
وقتی که سعی کردی بهم بگی
که چقدر به خاطر فکرهات اذیت شدی
جقدر تلاش کردی آزادشون کنی
بهت گوش نمی دادن، نمی دونستن چطوری این کارو بکنن
شاید الان گوش کنن
چرا که نمی تونستن دوستت داشته باشن
ولی با این حال عشق تو صادقانه بود
و وقتی هیچ کورسوی امیدی نبود
در اون شب پرستاره
تو زندگی رو از خودت دریغ کردی مثل خیلی از عاشقای دیگه
اما وینست، می تونستم برات بگم که
این دنیا لیاقت انسانی به زیبایی تو رو نداشت
شب پرستاره
پرتره های نصب شده رو دیوارهای راهروهای خالی
سر های بدون قاب روی دیوار های بی نام و نشون
با چشمانی که دنیا رو نگاه می کنن و نمی تونن فراموش کنن
مثل غریبه ها
آدمای ژنده پوش تو لباسای کهنه
یه خار نقره ای روی رز قرمز
یه دروغ روی برف دست نخورده
حالا می فهمم
وقتی که سعی کردی بهم بگی
که چقدر به خاطر فکرهات اذیت شدی
جقدر تلاش کردی آزادشون کنی
بهت گوش نمی دادن، نمی دونستن چطوری این کارو بکنن
شاید الان گوش کنن
- Artist:Julio Iglesias
- Album:Starry Night (1990)