The Snows of New York [Persian translation]
The Snows of New York [Persian translation]
در کورسوی سحرگهان، آنگاه که خورشید به آرامی برمیآید، میبینمت
دیگر توانی به گفتنم، نيست
که تمام شب را به گفت و گو
بوده ایم
و اکنون، من بايستی بمانم
وتو، مجبوری به رفتن
همیشه، چنین دوست خوبی
برایم بوده ای
در هنگامهی رعدها
و باران ها
و وقتی احساس کردی که در
بورانِ نیویورک، گم شده ای
با اندیشیدن به من،
به خودت
قوت قلب بده
گروهی هستند که درمیمانند
و گروهی که به زوال میرسند
گروهی دیگر، هرگز روی پیروزی را نخواهند دید
و سوای اینها
گروهی هم هستند،
مثل من و تو
که برای باورهایشان
میجنگند
در رؤیا هایم میدیدم که
من و تو قدم زنان بسمت ساحل میرفتیم
و در کناره ی دریا از خود رد پا به جا میگذاشتیم
و آنگاه که در ادامه
تنها جای پای یک نفر بر ماسه ها به چشم میخورد
معنایش این بود که تو مرا به دوش کشیده ای
همیشه،
چنین دوست خوبی برایم بوده ای
در هنگامه ی رعدها
و باران ها
و وقتی احساس کردی که در بوران نیویورک
گم شده ای با انديشيدن به من،
به خودت قوت قلب بده
و وقتی احساس کردی که در
بوران نیویورک
گم شده ای، با اندیشیدن به من،
به خودت قوت قلب بده
با اندیشیدن به من
به خودت قوت قلب بده
- Artist:Chris de Burgh
- Album:CD single