Les deux guitares [Persian translation]
Les deux guitares [Persian translation]
دو کولی بی وقفه و بدون استراحت
با گیتارهایشان می نوازند
از اعماق شب بازمیگردند
همه ی خاطراتم
بی آنکه بدانم در درونم
سیل بزرگی از پریشانی جریان دارد
که با انگشتانشان برمیگردانند
دیوانگی های جوانی ام را
یک بار دیگر، یک بار دیگر بنواز
دوباره و دوباره و دوباره و دوباره
دوباره بنواز
کولی ها بنوازید، برایم بنوازید
با اشتیاقی بیش از آن
بپوشانید ندای درونم را
که با روحم در صحبت است
کجا درد میکنه؟ چرا بیماری؟"
سردرد داری اما
اما امروز کمتر بنوش
فردا بیشتر مینوشی
" حتی پس فردا بیشتر
یک بار دیگر، یک بار دیگر بنواز
دوباره و دوباره و دوباره و دوباره
دوباره بنواز
میخواهم بخندم ، میخواهم آواز بخوانم
و بنوشم تا دردهایم را بپوشانم
برای فراموشی گذشته
تا گذشته ای که با خود حمل میکنم را فراموش کنم
بیا، برایم شراب قوی بیاور
چون شراب مرا رها میکند
آه، بریز، برایم بیشتر بریز
تا بتوانم مست شوم
یک بار دیگر، یک بار دیگر بنواز
دوباره و دوباره و دوباره و دوباره
دوباره بنواز
دو گیتار در افکار من پرتاب میشوند
یک پریشانی نامحدود
به عنوان توضیحی
از غرور وجودی ما
چگونه زندگی ای میکنیم؟ چرا زندگی میکنیم؟
دلیل زنده بودنمان چیست؟
امروز زندگی میکنی، فردا میمیری
حتی پس فردا بیشتر خواهی مرد
یک بار دیگر، یک بار دیگر بنواز
دوباره و دوباره و دوباره و دوباره
دوباره بنواز
وقتی که من در حال مستی بمیرم
ضعیف و بدبخت
و تو جسم من را میبینی
پس به زیر میز میغلتی
آن هنگام میتوانی دست نگهداری
آهنگ های طنین انداز تان را
اما تا آن هنگام، بنواز
بنواز، این دستور من است
یک بار دیگر، یک بار دیگر بنواز
دوباره و دوباره و دوباره و دوباره
دوباره بنواز
- Artist:Charles Aznavour