Vuelve conmigo [Persian translation]
Vuelve conmigo [Persian translation]
دیگه جراتی برای دوباره نگاه کردن به هم
و عذرخواستن از همدیگه برای تمام آسیبهایی که به همدیگه زدیم، نمونده. نمی تونم باور کنم چی به سر اون لحظه ها اومد؟
وقتایی که ترس نبود، وقتایی که بوسه ها همیشگی بودن
زمان می گذره و نمی تونم فراموش کنم که...
می خوام از لبات بنوشم تا دوباره زنده بشم
و بی وقت و در حال مستی
رویای هزار و یک طلوع رو ببینم
داستانهای مجنون وار و حکایتهای زنده
توی ذهنم ادامه دارن چون فراموشت نمی کنم
برگرد پیشم
اگه توانایی انکار گذشتمون و پاک کردن نوازشهامونو داری
اگه دیگه ازم خسته شدی و دوسم نداری
اگه دیگه آغوشتو لمس نمی کنم
اگه همه چی دروغ بوده و زندگیتو برای من نمی دی بهم بگو.
زمان می گذره و نمی تونم فراموش کنم که
می خوام از لبات بنوشم تا دوباره زنده بشم
و بی وقت و در حال مستی
رویای هزار و یک طلوع رو ببینم
داستانهای مجنون وار و حکایتهای زنده
توی ذهنم ادامه دارن چون فراموشت نمی کنم
برگرد پیشم
می دونم نمی تونی انکار کنی که تو هم نسبت به من احساس داری
می دونی که زندگیمو فدا می کنم (و) همشو به پات می ریزم
می دونم نمی تونی انکار کنی که
تو هم نسبت به من احساس داری
می دونی زندگیمو فدا می کنم
همشو به پات می ریزم
می خوام از لبات بنوشم
تا دوباره زنده بشم
و بی وقت و در حال مستی
رویای هزار و یک طلوع رو ببینم
داستانهای مجنون وار و حکایتهای زنده
توی ذهنم ادامه دارن
چون فراموشت نمی کنم
برگرد پیشم
- Artist:Pablo Alborán
- Album:Pablo Alborán (2011)