Il te suffisait que je t'aime [Persian translation]
Il te suffisait que je t'aime [Persian translation]
من و تو بیست سالمون بود
وقتی که هردو زیر یه سقف
با بدبختی ها می جنگیدیم
هنوز بچه بودیم و
ملت که ما رو برانداز می کردن
می گفتن ببین اینا جفت هم اند
دست تو دست همدیگه
از فراز و فرود سرنوشت سر سالم به در بردیم و
خوب از پس مشکلات براومدیم
تو روزگار بدبختی
شکم خالیتو از وهم پر می کردی و
همین کافیت بود که دوستم داری
بعد از اون همه سال تقلا
شتر بخت در خونه ی ما هم نشست
منتها بی قیدی تو رو ازت گرفت
مثل یه نئش خودتو وا می کشی
دیگه مثل سابق نمیخندی
ماتم دوره نوجوونیتو گرفتی
روز و شب
جلو آینه ات
بزک دوزک می کنی
و من، گاهی اوقات پشیمون میشم
از این زمانه که شادی ها تو جعل می کنی
همین کافیت بود که دوستم داری
!اگه می تونستم عشق من
بخاطر تو راهو کج می کردم
از این ساعت هایی که از پس هم میگذرن
اما ازم برنمی آد که راهو عوض کنم
چرا که می دونی مثل تو
مسافر همون قایقم
!بی جا احساس پیشمونی نکن
چرا که هر چی برداشت می کنیم
قبلا خودمون کاشتیم
همون طور باش که توی اون دوران طلایی بودی
گمون کن امروز همون دیروزه که
همین کافیت بود که دوستم داری
برای من حقیقت چیزی تغییر نکرده
هنوز همون عاشقیم که بودم
چرا که تو همون افسونگری
همون که تو اون روزگار مبارک
جلو خدا وایستاد و گفت: بله
با چشم هایی که خیس اشک بود
بهار میاد و میره، همین طور تابستون
ولی پاییز شور پنهانی داره
که خودت باید کشفش کنی
از جفای روزگار بگذر و
بیاد بیار وقتی بیست سالت بود و
همین کافیت بود که دوستم داری
- Artist:Charles Aznavour
- Album:Hier encore 1965