En Güzel Hikâyem [Persian translation]
En Güzel Hikâyem [Persian translation]
گوش هام از سکوتت دارن منفجر می شن
از خستگیت
دارم می میرم
مگس ها به تنم می چسبن و نمیرن
وقتی میزنمشون
خونشون پخش میشه
وقتی از یه عشقی میگذشتم
از دریا رد شدم
کیسه های شن خودم رو رها کردم
( کیسه های شنی که از بالن آویزونن )
برگ هامو ریختم
اما انگار که به تنم رسیدی
احساس کردم
عرقم از میون انگشت هات جاری شد
بعضی وقتها هر کاری هم بکنی ، دیگه نمی شه
بعضی وقتها خون داخل رگهام سریعتر جریان پیدا می کنه
تصویر چشمهای ورم کرده وسرخ توی آینه
لوحه از گردم آویزون
وقتی دارم یه پازل رو کنار هم می چینم
میبینم که بزرگترین بخشی که کمه قلب توئه
بعضی وقتها یکی رو در آغوش میگیرم
مثل اینکه با انگشت مزه ی چیزی رو بچشی
تصمیم جدی میگیرم تا دوستش داشته باشم
اما نمی تونم
بعضی وقتها...
طعم تلخی تو دهنم باقی می مونه
بعضی وقت ها قورتش می دم و فراموش میکنم
بعضی وقت ها هم تف می کنم
بعضی وقت ها از هوش میرم و با یه نفر دیگه که کنارمه
و اسمش رو نمی دونم و بهم پشت کرده به هوش میام
آب سرد رو باز می کنم و گریه می کنم
به قلب تو نگاه می کنم و نمی تونم به هوش بیام
نمی فهمم
بعضی وقت ها....
زیر پوست من یادداشت های جدایی موفقیت آمیز
و نامه های خودکشی ای هست که نوشته شدن و پرت شدن تو سطل زباله
خودم رو به خیابون ها می سپارم
به خیال ها
و باز هم زندگیم رو به شونه هام می سپارم
برای اینکه از عذابم کم شه
خودم رو به اندازه ی 15 دقیقه به زن های نجات دهنده می سپارم
بعضی وقت ها
تموم شد
واسم سخت تموم شد ولی تموم شد
نتونستم قلب دیگری رو تصاحب کنم
شاید بدنت ضعیف بوده و قلبت قوی
ولی نقشش خیلی بی رنگ و روح بود
توی مغز استخونم عشق یه چیز سخت بود
مقاومت کردم، هلش دادم
توش نگنجیدم، اندازه ی من نشد
اما انگار در گذشته روی زخمم رو فشار دادم و خون کثیف رو دور ریختم
و لیسیدمش تا خوب شه
خنجر رو وارد سینه ام کردم
چونکه دیگه حالی برای باور داشتن ندارم
تموم شد
واسم سخت بود ولی تموم شد
بعضی وقتها
نترس
من هم مزه ی درد رو چشیدم هم درمان شدن رو
هم مزه ی تلخ چیز غیر ممکن رو
دیروز از پنجره ی خاکی و کثیف خودم
به آدم ها نگاه کردم
اون ها خیلی وقته که از طرف خدا ترک شدن
من تا جایی که غرق بشم شنا کردم
ولی وقتی خشکی تو نمایان نشد
خودم رو رها کردم
مثل یه سنگ تو آب فرو رفتم
فیلمی که خیلی دوستش داشتم
سوخته بود و روش هم خط افتاده بود
ولی صبر کردم و با گریه نگاش کردم
الان دیگه فقط واسه تو ناراحتم
تموم شد
سخته ولی تموم شد
اصلا خود من هم دیگه نه توان دارم
نه رویی دارم
هیچ امیدی ندارم
ولی این رو بدون که یه خیال متفاوت بود
بعضی وقت ها شکنجه بود
بعضی وقت ها هم خیلی زیبا بود
ولی از صدات متوجه میشم
که تو رها شدی
نقطه پایان رو هم گذاشتی
زیباترین داستان من تموم شده
- Artist:Teoman