سیاهی [Siyaahi] [English translation]
سیاهی [Siyaahi] [English translation]
وقتی صبح میرسه ماهِ آسمون
نفسِ لحظهٔ آخر میکشه
واسه این خسته ترین مردِ زمین
آسمون چادر غم سر میکِشه
عمریه روزهای من سرد و سیاست
از سفیدیها شناختی ندارم
هر جا میرم همه جا سیاهیه
واسه اینه که سیاهو دوست دارم
اولِ هر چی برام آخریه
افقم همیشه خاکستریه
غیر این سیاهی رنگای دیگه
واسه من همیشه ناباوریه
از همین روزنهٔ سردِ اتاق
میپَره کودک چشمم تا دور
خوابِ پرواز خوشی میبینم
خواب تا اوج رسیدن مغرور
متلاشی شدن عاطفه رو
میبینم کم کم و گریهم میگیره
گاهی گریه میشه بهترین دوا
جایی که عاطفه کم کم میمیره
پشتِ این پنجرهٔ ساکت و سرد
پرِ بغضم دارم آتیش میگیرم
واسه تنهایی به دنیا اومدم
حالا هم تنهاتر از تنها میرم
از همین روزنهٔ سردِ اتاق
میپَره کودکِ چشمم تا دور
خواب پرواز خوشی میبینم
خواب تا اوج رسیدن مغرور
وقتی صبح میره ماهِ آسمون
نفسِ لحظهٔ آخر میکِشه
واسه این خستهترین مردِ زمین
آسمون...
- Artist:Siavash Ghomayshi