Nantes [Persian translation]
Nantes [Persian translation]
داره تو نانته¹ بارون میاد
دستتو بده بهم
آسمون نانته
قلبم رو اندوهگین می کنه
یه صبح مثل همین صبح
فقط یک سال پیش بود
شهر یه رنگِ پَریده داشت
وقتی از ایستگاه قطار بیرون اومدم
نانته هنوز واسم ناشناخته بود
هیچوقت اونجا نرفته بودم
این پیغام نیاز بود
:تا منو به این سفر بیاره
خانم به محل قرار برو"
تقاطع خیابان ۲۵ و گرانژ اولو
سریع برو هنوز یه امیدی هست
"او داشت دنبالت می گشت
در ساعت آخرین ساعتش
بعد از سالها سرگردانی
او دوباره به قلبم برگشت
گریه اش سکوتش رو شکست
از وقتی رفته بود
مدتها امید داشتم
این سرگردان، این ناپدید شده
بلاخره برگشت پیشم
تقاطع خیابان ۲۵ و گرانژ اولو
قرارمون رو به یادم میارم
و توی حافظه ام حَکِش کردم
این اتاقِ ته یه راهرو
کنار یه شومینه نشسته بودم
این ۴ تا مرد رو دیدم که از جاشون پا شدن
نور سفید و سرد بود
اونا لباسهای یکشنبه شون تنشون بود
هیچی نپرسیدم
از این جمع عجیب
هیچی نگفتم، اما اونطور که بهم نگاه کردن
فهمیدم که دیگه خیلی دیره
ولی هنوز سر قرار بودم
تقاطع خیابان ۲۵ و گرانژ اولو
اما هیچوقت برنگشت پیشم
دیگه ناپدید شده بود
بفرما، حالا دیگه داستانشو می دونی
اون یه غروب برگشت
و همون آخرین سفرش بود
و آخرین ساحِلِش
میخواست قبل مرگش
با لبخند من گرمش بشه
ولی شب که رسید مُرد
بدون خداحافظی، بدونِ دوستت دارم
توی مسیر کنار ساحل
²خوابیده توی باغ سنگ ها
می خوام که آروم بخوابه
کنار رُزها به خاک سپردمش
پدرم، پدرم
داره تو نانته بارون میاد
و یادم میاد
آسمون نانته
منو اندوهگین می کنه
- Artist:Barbara
- Album:Dis quand reviendras-tu ?