انا رايح بكرة عالجيش [Ana rayeh bokra 3al jaish] [Persian translation]
انا رايح بكرة عالجيش [Ana rayeh bokra 3al jaish] [Persian translation]
نوبتَم شده، باید بروم
قلبَم میطلبد، پرچمها در اهتزازند
عمرم، کلام ِ روح و عشقَت زخمَند بر من
ترک کشور،نه، باید بروم، عزیز است چشمانَت و کشورم
فردا میپیوندم به ارتش، اسم مینویسم با رفقایم
عزیز ِجانَم، میدانم چقدر میآزاردَت رفتنَم
اما اسم مینویسم، هرچقدر هم که دور کُندَم از تو
میگویم به قلبَت، پا میفشارم بر عاشق ماندنَم
میپیوندم، میپیوندم به ارتش
شاید موهایِم را ارتشی زدم
میتابد خورشیدهای سرزمینَم برشقیقههای آفتابسوختهام
فردا میبینیَم با پیشانیای رنگ گرفته از غرور
و به محض باز دیدنَت، میگویمَت از تَمنّاهایَم
فردا تفنگ میدهندَم و بیدار میمانم شب
بین باروت و چشم قلبَم میزند به زندگی
چیزی به منبده، عکسی که گرم کند سرم را
پنهان به بین کاغذها، حرف میگویمَش وپاسخ میدهد مرا
- Artist:Wael Kfoury
See more