Être [Persian translation]
Être [Persian translation]
بودن
بودن، دوباره متولد شدنم
در شروع یک صبح گاهان سپید
(در زیر یک ماه گرفتگی (خسوف
در انتهای یک زمستان رو بمرگ
بودن، ناشی از سکوت
دیدن درخشندگی آفتاب
و قلب یخ زده من، دادن
مژده یک بهار بهترو زیبا
بودن، میوه و تخم دانه
در داخل یک خاک بی قوت
متبلور شدن در تبعید
مانند یک درخت جوان در آوریل
بودن، یادگیری شناخت خودم
چشمان را گشاده باز نگاه داشتن
نه چیز دیگر بودن بلکه فقط گوشت
و استخوان
و دوست داشتن تا به مرگ
و بد از مرگ هم شاید
بودن تا زمانی که روح از بدن میرود
برای دوست داشتن تا به مرگ
و ورای آن باز هم شاید
بودن، صدای باز مانده گانم
فعل دو باره باز یافته شدنم
شسته شده از گناهان
براستی سخن دراز شده
بودن، فرار از بزهکاری و گناه
در زندگی روز مره
خاموش کردن شرار خشمم
آرام و هر دو طرف بودنم
بودن، حالت با همه قاطی شدن
آیندهٔ دوباره اندیشیدن
طراح برگشتن از بدیها
"خلاصه، "همیشه دوست داشتن
بودن، مردن برای یک تولد تازه
دروغهای گذشتگان
"و هیچ چیز دگر نبودن بجز "بودن
............زندگی کردن یعنی بودن
و دوست داشتن تا به مرگ
و بد از مرگ هم شاید
بودن تا زمانی که روح از بدن میرود
برای دوست داشتن تا به مرگ
و ورای آن باز هم شاید
- Artist:Charles Aznavour