Nostalgie [Persian translation]
Nostalgie [Persian translation]
هرگاه که دوباره به خودمان فکر می کنم
شعله ای در دلم زبانه می کشد
درست مانند آن روزهایی که با همبودیم
تو باورنکردنی بودی
مانند کسانی که قلب وعشقشان را به قمار می گذارند
و همیشه برنده ی میدان اند
نوستالژی
همچون تصویری از
ویسکونتی
آن هنگام که قلب ونیز گرفته
است
نوستالژی
می بارد بر رویاهایم
وهمینطور
بر عکس هایمان
بوسه های مروارید وار تو
بسان
بهار و خوشبختی
برایم مقدس بودند
اما در چشمان
اسلاو تو
خودم را چون برده ای دیدم
و آنجا بود که فهمیدم
که چه ترسی از آن دارم
نوستالژی
مانند ویلونی از ویوالدی
آن هنگام که قلب موسیقی
گرفته است
نوستالژی
می بارد بر سر رویاهایم
و همینطور
بر عکسهایمان
تو این جسارت را داشتی
که گاهی با خشونت با من
رفتار کنی
در میان خنده و تحقیر
تو بسان پادشاهی بودی
که قلمرو حکومتت
من بودم
من این را
تازه امروز فهمیدم
نوستالژی
در چشمان مودیلیانی
وقتی که قلب لوح نقاشی گرفته است
نوستالژی
می بارد بر رویاهایم
و همینطور بر
عکس هایمان
و امروز می دانم
که ما می توانیم
زندگی را نیز ببازیم ..
- Artist:Dalida
- Album:Fini, La Comédie 1981