دروغ [Doroogh] [Transliteration]
دروغ [Doroogh] [Transliteration]
در گیر و دار محکمه، میزان دروغگوست
در کشوری که رعیت و سلطان دروغگوست
تشخیص گرگها، چقدر سخت میشود،
در گلهای که حضرت چوپان دروغگوست
آن کس که راه راست نشان میدهد به شاه،
سخت است باورش که چه آسان دروغگوست
شهری دروغگو خطرش کمتر است از
یک رهگذر که از سر ایمان دروغگوست
دروغگو!
تاریخ را، لشکر غالب نوشته است
تاریخگوی غالبِ دوران دروغگوست
ما را گریزی نیست از قحطی و دشمنی1
وای از قبیلهای که فراوان دروغگوست!
داد از قبیلهای که فراوان دروغگوست!
باید به امّید کدامین علاج بود،
وقتی طبیب، از سر درمان دروغگوست؟
آن کس که راستْ گفتن ما را حرام کرد،
صد بار توبه کرد و کماکان دروغگوست
وای از قبیلهای که فراوان دروغگوست!
داد از قبیلهای که فراوان دروغگوست!
1. اشاره به دعای معروف داریوش بزرگ، شاه هخامنشی، در سنگ نبشتهی دیوارهی جنوبی کاخ آپادانا در تخت جمشید که میگوید: «... اهورامزدا این کشور را بپاید از سپاه دشمن، از خشکسالی و از دروغ. به این کشور نیاید، نه سپاه دشمن، نه خشکسالی و نه دروغ ...»
- Artist:Dariush
- Album:گرگ - Gorg