گلایه [Gelaaye] [English translation]
گلایه [Gelaaye] [English translation]
[دکلمه]
برای گفتن من، شعر هم به گِل مانده
نمانده عمری و نمانده عمری و
صدها سخن به دل مانده
صدا، صدا که مرهم فریاد بود زخمِ مرا
به پیش دردِ عظیمِ دلم خِجل مانده
[دکلمه]
از دست عزیزان چه بگویم؟ گِلهای نیست
گَر هم گلهای هست دگر حوصلهای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه، هر لحظه جز این
دست مرا مَشغلهای نیست
از دست عزیزان چه بگویم؟ گِلهای نیست
گَر هم گلهای هست دگر حوصلهای نیست
حوصلهای نیست
حوصلهای نیست
سرگرم به خود، زخم زدن، در همه عمرم
هر لحظه جز این دست مرا مَشغلهای نیست
دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقفِ فروریختهام چِلچلهای نیست
چِلچلهای نیست
در حسرت دیدار تو آوارهترینم
هرچند که تا منزل تو فاصلهای نیست
فاصلهای نیست
روبهروی تو کیام من؟ یه اسیر سَرسُپرده
چهرهی تَکیدهای که، تو غبار ِآینه مرده
من برای تو چی هستم؟ کوهِ تنهای تحمل
بین ما پل عذابه، من ِخسته، پایهی پُل
ای که نزدیکی مثلِ من، به من، اما خیلی دوری
خوب نگام کن تا ببینی چهرهی درد و صبوری
کاشکی میشد تو بدونی من برای تو چی هستم
از تو بیش از همه دنیا، از خودم، بیش از تو خستهام
ببین که خستهام غرور سنگام، اما شکستهام
کاشکی از عصای دستم، یا که از پُشت شکستهام
تو بخونی! تو بدونی! از خودم بیش از تو خستهام
ببین که خستهام! تنها غروره، عصای دستم
از عذاب با تو بودن، در سکوت خود خرابم
نه صبورم و نه عاشق..
من تجسم عذابم
تو سراپا بیخیالی؛ من همه تحمل درد
تو نفهمیدی چه دردی، زانوی خستهمو تا کرد
زیر بار ِبا تو بودن، یه ستونِ نیمهجونم
این که اسمش زندگی نیست
جون به لبهام میرسونم
هیچی جز شِعر شکستن، قصهی فردای من نیست
این ترانهی زواله، این صدا، صدای من نیست
ببین که خستم! تنها غروره، عصای دستم
کاشکی میشد تو بدونی!
من برای تو چی هستم
از تو بیش از همه دنیا
از خودم، بیش از تو خستهام
ببین که خستهام
غرور سنگام
اما شکستهام
از عذاب با تو بودن، یه ستون نیمهجونم
این که اسمش زندگی نیست
جون به لبهام میرسونم
تو سراپا بیخیالی
من همه، تحمل درد
تو نفهمیدی چه دردی
زانوی خستهمو تا کرد
- Artist:Dariush
- Album:گلایهها - Gelāyeh-hā