Devuélvete [Persian translation]
Devuélvete [Persian translation]
ناگهان متوجه چیزی شدم
رازی که در تمام وجود تو شعله ور بود
و مرا در شهد چشمان ماه مانندت گرفتار کرد
نمی دانستم چطور جلوی خودم را بگیرم
ضربه ناگهانی و مهلکی بود
که تن مرا مجبور به واکانش کرد
و من، عشق تو را تمنا کردم
زود به پیش من بازگرد
من دیگر چیزی از خودم نمی فهمم
تو برای من بسیار حیاتی هستی
چرا نمی فهمی که بدون تو احساس می کنم که دارم می میرم.
بگذار دوباره پوست تنت را حس کنم
تو عطش و طمع مرا خشکاندی
من دیگر، نه رویا می بینم، نه فکر می کنم
من دیگر، بدون تو، احساس ثبات نمی کنم
مدت کوتاهی بود
که راه و رسم دوست داشتن تو را می فهمیدم
تو همه آن چیزی بودی که می خواستم بیابم
نمی دانستم که چه تدبیر کنم
تسلیم تو شدم بی آنکه حتی فکر کنم
که تو برای من خطرناکی یا حتی برای تو ارزش دارم یا نه ...
زود به پیش من بازگرد
من دیگر چیزی از خودم نمی فهمم
تو برای من بسیار حیاتی هستی
چرا نمی فهمی که بدون تو احساس می کنم که دارم می میرم.
بگذار دوباره پوست تنت را حس کنم
تو عطش و طمع مرا خشکاندی
من دیگر، نه رویا می بینم، نه فکر می کنم
من دیگر، بدون تو، احساس ثبات نمی کنم
زود به پیش من بازگرد
من دیگر چیزی از خودم نمی فهمم
تو برای من بسیار حیاتی هستی
چرا نمی فهمی که بدون تو احساس می کنم که دارم می میرم.
بگذار دوباره پوست تنت را حس کنم
تو عطش و طمع مرا خشکاندی
من دیگر، نه رویا می بینم، نه فکر می کنم
من دیگر، بدون تو، احساس ثبات نمی کنم
حالا، بعد از اینکه تو را در بر خودم داشتم
تو مرا برای دختر دیگری ترک کردی
و من برای تو فقط یک هوس بودم
هوسی که لبخند روی صورتت می آورد
من در دنیای تو دیگر وجودی ندارم
تو، مرا فراموش کردی ...
- Artist:Carla Morrison
- Album:Amor supremo (2015)