Torn [Persian translation]
Torn [Persian translation]
در خیالَم دیدم مردی زندهشده
گرم بود
سرزد بهم، یه مرد با شخصیت
نشونَم داد معنی ِ گریه رو
خوب، نمیشد تحسینِت کنم
ازقرارمعلوم نمیدونستی
یا اهمیت نمیدادی به کار ِ دل ِت
خوب، دیگه نمیشناسم ِش
دیگه هیچچی نیست جای ِ خوابیدن ِش
خشکیده چشمهٔ حرفام باهاش
اینه وضعم
هیچ چی خوب نیست، گسیختهم از هم
[قطعهٔ برگشتی]
ازدسترفت همه باورم
اینه احساسَم
سردم و شرمنده
عریان رو کف ِ اتاق
وهمها هیچ وقت
نمیشن واقعیت
بیدار بیدارم
و میبینم که
آسمون ِ بینقص گسیخته از هم
دیررسیدی یه کم
قبل ِ تو گسیختهم از هم
پس به گمانَم راست بود حرف ِ فالگیر
باید میدیدم اونی که بود جلو چشمَم
نه یه جور نور ِ آسمونی
اما خزیدی درون ِ رگام
دیگه نمیخورم اونقدرغمش رو
بخت نبود با من
افقط خیلی چیزا رو
نمیشه لمسکنم دیگه، گسیختهم از هم
[قطعهٔ برگشتی]
گسیخته از هم
هیچچی نیست جای ِ دراز کشیدنِش
خشکیده [چشمهٔ] الهامَم
اینه وضعم
درست نیست هیچ چی، گسیختهم از هم
[قطعهٔ برگشتی]
ازدسترفت همه باورم
اینه احساسَم
سردم و شرمنده
رو کف ِ اتاق، زمینگیر و درهمشکسته
دیررسیدی یه کم
قبل ِ تو گسیختهم از هم
گسیختهم از هم
- Artist:Natalie Imbruglia
- Album:Left Of The Middle (1997)