Failure [Persian translation]
Failure [Persian translation]
و من تنها بودهام
و من نابینا بودهام
و من چیزی یاد نگرفتهام
برای همین دستانم محکم بسته است
به دستان زیرآبرونده و سنگینِ شکست
تمام عمرم را سخت کار کردهام
راحت پول خرج میکنم
چهرهام در آینه به من میگوید
جای تعجبی ندارد که دارم
سنگ را به بالای تپه شکست هل میدهم
و مرا با خشونت وسوسه میکنند
و مرا با آرمانها مجازات میکنند
و مرا با تصویری از زندگیام خرد میکنند
که همه چیزش غیر واقعی است
غیر از بردگی نکبتبارِ شکست
و من اینجا غرق میشوم در حالی که تلاش میکنم
که بالا بیایم تا کمی نفس بکشم
اما هربار که فکر میکنم دارم نفس میکشم
دراز کشیدهام با سهمی مضاعف
از بار طاقتفرسای شکست
من سزاوار نیستم که این پایین باشم
اما هرگز نمیروم
و من یک چیز را یاد گرفتهام
نمیتوان از دیو فرار کرد
در گودال پوچ و تهی شکست
وقتی دستم به پولی میرسد
پوست سبزرنگش را میبوسم
و از صورت زشتش میپرسم
«کدوم گوری بودی؟»
من سوختی هستم که موتورهای شکست را محترق میکند
و من پیرمیشوم و از کار میفتم
و فراموش میکنم چه کسی هستم و کجایم
خرفت میشوم یا فراموشم میکنند
ولی به یاد میآورم و میفهمم
میتوانی پولی که به زحمت به دست آوردی را روی شکست سرمایهگذاری کنی
پدرم را دیدم که گریه میکرد
مادرم را دیدم که دستش را شکست
روی دیواری که اشک نمیریخت
اما قطعاً درون خود نگه داشت
نالههای مکانیکی مرد محتضری را که یک شکست بود
کمرم هنگام خم شدن درد میگیرد
چرا که باری را حمل میکنم
و مغزم مثل جای چاقو درد میکند
چرا که هنوز باید به من نشان داده شود
چطور خودم را از باتلاقِ شنی مکندهٔ شکست بیرون بکشم؟
بعضی از مردم در جهنم میخوابند
حرامزادههای بسیاری موفق میشوند
اما من چیزی یاد نگرفتهام
حتی نمیتوانم به زیبایی بیرون بریزم
خون سمی شکست را
- Artist:Swans
- Album:White Light From the Mouth of Infinity