Bittersweet [Persian translation]
Bittersweet [Persian translation]
چطور مي تونم احساسات رو انكار كنم؟
نمي توني از فيتيله اي كه جرقه رو روشن مي كنه استفاده كني
فكر نكن كه بيشتر از اين ايستادگي خواهم كرد
راه ها (ي ما) كمرنگ (تار) شده و از هم جدا ميشن
خواهان روشنايي، سزاوار تاريكي ام
نفوذ تو داره بيشتر (شديدتر) از قبل ميشه
علي رغم ذهنم، جسمم هنوز كنجكاوه
بنابريين نمي خواهي اون چيزي كه براي دونستن هست رو به من نشون بدي؟
...
مي دونم كه نبايد برم
اما چيزي مجبورم مي كنه كه خواهان گرما (هيجان) باشم
عشق تو تلخي شيرينه
(خواستن من عشق توئه براي همين هم هست كه اينجام)
نوازش تو خود آتشه
هميشه شكست دادن (اون آتش) برام سخته
عشق تو تلخي شيرينه
(خواستن من عشق توئه براي همين هم هست كه اينجام)
هيچ جايگزيني براي لذت واقعي نيست
تو نياز رو در من لبريز مي كني مثل دروغ ها
من تمام احساسات رو به اين سرسپردگي باختم
تنها يك نوازش و انبوهي از هيجانات
بنابريين نمي خواهي اون چيزي كه براي دونستن هست رو به من نشون بدي؟
...
تنها يك نوازش و انبوهي از هيجانات
بنابريين نمي خواهي اون چيزي كه براي دونستن هست رو به من نشون بدي؟
هر بار كه تو اسمم رو صدا مي زني
...
- Artist:Sophie Ellis-Bextor
- Album:Make a Scene