Bez łez [Persian translation]
Bez łez [Persian translation]
نیمه شب پشت پنجره ها میگذرد
چرخ فلکی از ستارگان
زندگیم در نقطه تغییر است
زمان آن رسیده
فردا روزی دیگر است – همه چنان آرامم خواهند کرد
میگویند رها نکنم
باید با شجاعت ضربه را تحمل کنیم
باید دوباره شروع کنیم
باید در را ببندیم.
از تو برای هیچ چیز تشکر نمیکنم
همه چیز سوخت، خاکستر و دود شد
آنچه نابودم نمیکند احساس خوبی به من میدهد
ولی از اینکه باورت کردم نزد خود شرمنده ام
بدون اشک، باید این شب را به سر برم
بدون اشک، چگونه، چگونه – این چنین
بدون اشک، اگر موفق شوم
و ممکن است که پایان بدی داشتی باشد
بدون اشک اگر هیچ کس نبیند
اگر حتی دردناک هم باشد برایم مهم نیست
بدون اشک......
زمان طولانی به معنی ابدیت نیست
و خیلی خوب میدانم که
ولی حال بدون فایده
که برای رویایم دعا میکنم
میدانم که بلندترین شب
با یک سپیده پایان میپذیرد
باید بلند شوم، بایستم و بروم
دوباره شروع خواهد شد
و زمان آن است که در را بگشایم
از تو برای هیچ چیز تشکر نمیکنم
همه چیز سوخت، خاکستر و دود شد
آنچه نابودم نمیکند احساس خوبی به من میدهد
ولی از اینکه باورت کردم نزد خود شرمنده ام
بدون اشک، باید این شب را به سر برم
بدون اشک، چگونه، چگونه – این چنین
بدون اشک، شاید که موفق شوم
و شاید که پایان بدی داشتی باشد
بدون اشک باید این شب را به سر آورم
بدون اشک، چگونه، چگونه – این چنین
بدون اشک، حتی اگر کسی نبیند
اگر حتی دردناک هم باشد برایم مهم نیست
فردا خواهم گفت
سلام آینه
امروز چه خبر؟
و خواهم شنید: چه زیبایی تو
اشکهایت دیری است که خشک شده
گلهای کاغذی پژمرده، حقشان بود!
و دخترانی که بزرگ شده اند
نمیخواهند به خواب روند، هیچ گاه نمیخواهند
بدون اشک، باید این شب را به سر برم
بدون اشک، چگونه، چگونه – این چنین
بدون اشک، شاید که موفق شوم
و شاید که پایان بدی داشتی باشد
بدون اشک باید این شب را به سر آورم
بدون اشک، چگونه، چگونه – این چنین
بدون اشک، حتی اگر کسی نبیند
اگر حتی دردناک هم باشد برایم مهم نیست
- Artist:Ewa Farna
- Album:EWAkuacja (2010)