گرفتار [Gereftar] [English translation]
گرفتار [Gereftar] [English translation]
وقتی که دستای باد، قفس مرغ گرفتارو شکست، شوق پروازو نداشت
وقتی که چلچلهها، خبر فصل بهارو میدادن، عشق آوازو نداشت
دیگه آسمون براش فرقی با قفس نداشت
واسه پرواز بلند، تو پرش هوس نداشت
شوق پرواز، توی ابرا، سوی جنگلای دور
دیگه رفته از خیال اون پرندهی صبور
اما لحظهای رسید؛ لحظهی پریدن و رها شدن، میون بیم و امید
لحظهای که پنجره، بغض دیوارو شکست
نقش آسمون صاف، میون چشاش نشست
مرغ خسته پر کشید و افق روشنو دید
تو هوای تازهی دشت، به ستارهها رسید
لحظهای پاک و بزرگ، دل به دریا زد و رفت
با یه پرواز بلند، تن به صحرا زد و رفت
رفت
- Artist:Fereydoon Forooghi
- Album:Singles
See more