دو مسافر [Do Mosaafer] lyrics
دو مسافر [Do Mosaafer] lyrics
دو مسافر بر در دو رهاتر در باد
از غزل افتاده فرصتی بی فریاد
چشمم این نابترین لحظه را میبوسد
زن به من میگوید باش تا نان بپزد
من به زن میخندم، زن به من میخندد
بی نفس بی سایه بی صدا می سوزد
زن به شب میماند شب به آوازی دور
غزلی از شبنم، رختی از پوست نور
زن مرا میگوید غیبت سردی بود
خاک بیعشق باد، خاک ولگردی بود
زن مرا میرقصد، زن مرا میپرسد
زن مرا میخواند، زن مرا میفهمد
من به زن میگویم خانهات یادم هست
وقتِ خوبِ گریه، شانهات یادم هست
شانهات یادم هست
زن مرا میبوسد، این تویی آری تو
خواب و بیداری تو، این تویی باز از نو
خواب و بیداری تو، این تویی باز از نو
دست زن زیبا نیست، دست زن نایاب است
دست زن میروید، شب شبِ مهتاب است
زن مرا میرقصد، زن مرا میپرسد
زن مرا میخواند، زن مرا میفهمد
من به زن میگویم خانهات یادم هست
وقتِ خوبِ گریه، شانهات یادم هست
زن به من میگوید:
"وای اگر وقت گل نی برسد"
- Artist:Dariush
- Album:...امان از - Amaan Az...