عصر پاییزی [Asre Paaizi] [English translation]
عصر پاییزی [Asre Paaizi] [English translation]
بهت پیله کردم، نمیمونی پیشم
نه میمیرم اینجا، نه پروانه میشم
از عشقِ زیادی، تو رو خسته کردم
تو دورم زدی خواستی دورت نگردم
بازم شوریِ اشک و لبهای سردم
من این بازیو صد دفعه دوره کردم
نه راهی نداره، گمونم قراره
یکی دیگه دستامو تنها بذاره
دیگه توی دنیا به چی اعتباره؟
کسی که براش مُردی دوسِت نداره
من و بغض و بارون، سکوتِ خیابون
دوباره شکستم، چه ساده، چه آسون
به پاتم بسوزم، تو شمعم نمیشی
تو حوای دنیای آدم نمیشی
غرورت گلومو به هقهق کشیده
آدم که قسمخوردهشو دق نمیده
من و تو یه عمره دو تا خطِ صافیم
شده عادتِ ما که رویا ببافیم
بشینیم و عشقو به بازی بگیریم
واسه زندگی کردنامون بمیریم
چه سخته تو تنهایی شرمنده میشیم
ماها قهرمانیم و بازنده میشیم
مثِ عصر پاییزیه رنگ و رومون
واسه خیلیا خاطرهس آرزومون
دیگه توی دنیا به چی اعتباره؟
کسی که براش مُردی دوسِت نداره
من و بغض و بارون، سکوتِ خیابون
دوباره شکستم، چه ساده، چه آسون
به پاتم بسوزم، تو شمعم نمیشی
تو حوای دنیای آدم نمیشی
غرورت گلومو به هقهق کشیده
آدم که قسمخوردهشو دق نمیده
مثِ عصر پاییزی
[x6]
- Artist:Morteza Pashaei